بررسي علل اعمال تحريمهاي جديد امريکا عليه کشورمان
پيامهاي جديدي که کاخ سفيد به تهران مخابره ميکند/ تلاش آمريکا براي رد شدن از خط قرمز
جمهوري اسلامي ايران با يک ديپلماسي منطقي و با شعار استفاده صلح آميز هستهاي به ميدان مذاکرات رفته و در اين باب آمريکاييها با اتخاذ تاکتيک فشار و مذاکره در پي کسب امتياز بيشتر و در نهايت فلج سازي برنامه هستهاي ايران هستند. اين درحالي است که ايران خط قرمزهايي در مذاکرات داشته و دارد که همواره در برابر عدول از آنها مقاومت کرده است.
به گزارش
پايگاه خبري تحليلي پيرغار، تحريمهاي تازه آمريکا عليه ايران و برخي از شهروندان ايراني پرونده هسته اي ايران را پيچيده تر و ابهاماتي را به آن افزوده است. در آخرين دور از مذاکرات هستهاي گويي همه چيز خوب پيش ميرفت و مقامات ايراني و آمريکايي پس از اين مذاکرات اعلام کردند که مذاکرات سازندهاي انجام شده است. اما به يکباره تحريم آمريکاييها عليه ايران همه چيز را با يک علامت سئوال بزرگ روبرو کرد. اين تحريمها نه تنها به مساله اعتمادسازي که در روند مذاکرات همواره بدان تاکيد ميشد خدشه وارد ساخت؛ بلکه مفاد توافقنامه که در اخرين مذاکرات في مابين تمديد شد را نيز نقض کرد.
با نگاهي به فضاي داخلي آمريکا و علل اتخاذ چنين تصميمي از سوي سياستمداران اين کشور موضوعات جديدي مطرح ميشود. اين دور از تحريم ها توسط وزارت خزانهداري آمريکا اعمال شد و به گفته ناظران سياسي اين عمل ارتباط مستقيمي با گروههاي فشار يا برخي از افراد کنگره نداشته است و مستقيما به دستگاههاي دولتي ايالات متحده باز مي گردد. اين در شرايطي است که در گذشته همواره لابيهاي ضد ايراني يا چهرههايي که به لابي صهيونيستي نزديک بودند منشاء اين تصميمات بودند و همواره دولت آمريکا را براي اعمال تحريمها تحت فشار قرار مي دادند و کاخ سفيد نيز عملا سعي مي کرد که شرايط را مديريت کند. اما در اين ميان به نظر ميرسد که کار به گونه ديگري رقم خورده و در يک اقدام راديکال که به گفته کارشناسان ناشي از تاکتيک فشار و مذاکره است اين تحريمها اعمال شده اند.
اما شرايط اتخاذ اين تصميم از سوي دستگاههاي دولتي آمريکا چگونه بوده است. از لحاظ زماني مهمترين تحولاتي که قبل از اتخاذ يکباره اين تصميم بوجود آمد و ارتباط خاصي نيز با اين موضع گيري دارد، مساله غزه است. اسرائيل پس از 50 روز يورش بي امان تسليم آتش بس شد و با توجه به مفادي که اعضاي حماس مطرح کردهاند؛ غزه توانست امتيازات بزرگي از ان خود کنند. البته در دورنماي اين جريان چندان نميتواند به قول و فعل رژيم صهيونيستي دل خوش بود اما به نظر ميرسد پايان اين جنگ به اين نحو براي اسرائيل فاجعه بار بوده است؛ چراکه هدف اصلي آغاز اين جنگ يعني نابودي حماس محقق نشد.
به هر حال به نظر ميرسد اين تصميم در بعد بين المللي ارتباطي نيز با شکست سياستهاي رژيم صهيونيستي در پايان جنگ غزه داشته باشد و به نوعي دلجويي آمريکاييها از شکست اسرائيل در جنگ عليه محور مقاومت را به همراه داشته است. از سوي ديگر شرايط منطقهاي و سياستهاي خاص ايران نيز سبب شده که جايگاه ايران به عنوان چهار راه جهاني و همچنين لنگرگاه ثبات در درياي پرخوش و طوفاني خاورميانه ارتقاء يابد و ايران به عنوان يک قدرت هژمونيک منطقهاي بيش از پيش مطرح شود. اين مساله خواسته آمريکا نيست. سياستهاي قدرتهاي هژمونيک جهاني مانند آمريکا در منطقهاي چون خاورميانه همواره اين بوده است که توازن قوا را در اين منطقه استراتژيک حفظ کند. در شرايطي که عربستان در ورطه انزوا و اضمحلال قرار داد و از سوي ديگر ترکيه در سياست خارجياش با شکست مواجه شده؛ ايران قدرتمندتر شده است.
در اين جايگاه آمريکاييها به خوبي ميدانند که حل مساله هستهاي ايران ميتواند جايگاه کشورمان را به عنوان يک قدرت هستهاي در خاورميانه ارتقاء بخشد و از اين لحاظ منشاء اين نوع کارشکنيها در مذاکرات به خوبي مشاهده ميشود. جمهوري اسلامي ايران با يک ديپلماسي منطقي و با شعار استفاده صلح آميز هستهاي به ميدان مذاکرات رفته و در اين باب آمريکاييها با اتخاذ تاکتيک فشار و مذاکره در پي کسب امتياز بيشتر و در نهايت فلج سازي برنامه هستهاي ايران هستند. اين درحالي است که ايران خط قرمزهايي در مذاکرات داشته و دارد که همواره در برابر عدول از آنها مقاومت کرده است.
يکي از اين مسائل نيز مساله پارچين است که ميتوان آنرا يکي از علل جديد فشار آمريکا دانست. برخي از منابع رسانهاي از درخواست آژانس هستهاي در سفر يوکيو آمانو به ايران براي بازديد از برخي اماکن خاص بويژه سايت نظامي پارچين خبر داده بودند که البته اين مساله با پاسخ منفي ايران مواجه شد. در اين ميان خبرهاي ضد و نقيضي از سوي رسانههاي بيگانه مبني بر اجازه ايران براي اين امر منتشر شد و همين موضوع سبب واکنش وزير دفاع ايران گرديد. سردار حسين دهقان در پاسخ به اين خبرسازيها گفت که «بازديد جديدي از پارچين انجام نخواهد شد. آژانس بارها از پارچين بازديد و نمونه برداري کرده است و به ابهامات آژانس پاسخ هاي لازم داده شده؛ لذا الان موضوعيت ندارد.» در ادامه نيز اين مساله مورد تاکيد علي اکبر صالحي، رييس سازمان انرژي اتمي قرار گرفت.
صالحي در اين باره گفته است: «پيش از اين در سال 2005 آنها دو بار درخواست بازديد کردند و ما هم اجازه داديم و حتي نمونهبرداري هم کردند و حالا دوباره ميخواهند از آن بازديد کنند. البته ما مشکلي براي بازديد نداريم اما خلاف حاکميت ملي است چرا که پارچين سايتي نظامي است و نميتوانند که هر وقت اراده کردند بيايند و از آن بازديد کنند».
با اين اوصاف به نظر ميرسد که سياست آمريکاييها در قبال پرونده هستهاي ايران با اتخاذ چنين تصميمهايي بسيار ابهام آميز شده است. البته در ساير موارد نيز اين ابهامات و نوعي آنارشيسم در سياست خارجي آمريکا بويژه در مقابله با داعش و خطر تروريسم در منطقه خاورميانه مشهود است. هر چند اين تحريمها به نام تحريم هاي گذشته به اجرا گذاشته شده اما اين مساله نشان داد که راهبرد آمريکا در قبال ايران تغييري نکرده و آمريکاييها سعي دارند با توجه به نزديک بودن زمان مذاکرات آينده با اين نوع فضاسازي ها دور بعدي مذاکرات را به نفع خود آغاز کنند. به هر لحاظ اعمال اين تحريمها به نوعي نشان دهنده موضع زودهنگام و رويکرد آينده کاخ سفيد در مورد مذاکرات نهايي است.